شهدا سال 62 -یادداشت شهید عباس بذرافشان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد عباس بذرافشان »
ای اجتماعات! هنگامیکه نفوذ ذلتزای بیگانگان و تبلیغات شیطانی آنان بر هستی معنوی و بنیاد دینداری شما رخنه میافکند، باید جوانان سالم شما که از سیمایشان فروغ ایمان میبارد، مردم را به حقایق اسلام و مسئولیتهای بزرگ توجه دهند و حس غیرت دینی را در آنان زنده نگهدارند. ای اجتماعات! هنگامیکه برای ما به مجلس سوگ مینشینید در پیشگاه خدای بزرگ مسئولید، تنها به یاد کردن روز عاشورا اکتفا کنید و شمشیر زدن و شهادتمان را شرح دهید، ما...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد عباس بذرافشان »
ای اجتماعات! هنگامیکه نفوذ ذلتزای بیگانگان و تبلیغات شیطانی آنان بر هستی معنوی و بنیاد دینداری شما رخنه میافکند، باید جوانان سالم شما که از سیمایشان فروغ ایمان میبارد، مردم را به حقایق اسلام و مسئولیتهای بزرگ توجه دهند و حس غیرت دینی را در آنان زنده نگهدارند. ای اجتماعات! هنگامیکه برای ما به مجلس سوگ مینشینید در پیشگاه خدای بزرگ مسئولید، تنها به یاد کردن روز عاشورا اکتفا کنید و شمشیر زدن و شهادتمان را شرح دهید، ما...
شهدا سال 63 -یادداشتهایی از شهید عباس مرادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد عباس مرادي »
برای مادر: هر چه در کتابهای لغت گشتم کلمهای پیدا نکردم که بتواند مقام و عزت تو را آنطوری که بایدوشاید در برداشته و بزرگی تو را برساند، بیابم؛ ازاینجهت، ترا همان مادر خطاب میکنم؛ زیرا این کلمه؛ جایگاه، منزلت و قدر تو را تا عرش خدای تعالی بالا میبرد و بهخوبی میتواند معرف وجود شخصیت تو باشد. تو آن گوهر یکدانهای هستی که خداوند به افراد بشر میبخشد و زمان دیگری پس میگیرد. آنگاهکه بخشید زمین و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد عباس مرادي »
برای مادر: هر چه در کتابهای لغت گشتم کلمهای پیدا نکردم که بتواند مقام و عزت تو را آنطوری که بایدوشاید در برداشته و بزرگی تو را برساند، بیابم؛ ازاینجهت، ترا همان مادر خطاب میکنم؛ زیرا این کلمه؛ جایگاه، منزلت و قدر تو را تا عرش خدای تعالی بالا میبرد و بهخوبی میتواند معرف وجود شخصیت تو باشد. تو آن گوهر یکدانهای هستی که خداوند به افراد بشر میبخشد و زمان دیگری پس میگیرد. آنگاهکه بخشید زمین و...
به یاد شهیدان علی اصغر تمنادار و محمد جواد همتائی و حسین مهربان و علی اکبر احمدزاده و ذبیح الله حقیقی و علی مروی و عباس مرادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
لالههای آتشین جانفدا در راه دین ذکرشان با ما چنین ما به فرمان امام جان شیرین داده ایم (2) میرسد از لاله ها عاشقان با صفا این پیام دلربا بهر قرآن و نظام ما به فرمان امام جان شیرین دادهایم جان شیرین دادهایم(2) لاله های آتشین پاک و ناب و بی قرین در صداقت برترین با وفا در راه دین بر زبانشان این کلام ما به فرمان امام جان شیرین دادهایم (2) این عزیزان جهان نرّه شیران جوان اکبران این زمان سرفراز از امتحان در نثار این...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
لالههای آتشین جانفدا در راه دین ذکرشان با ما چنین ما به فرمان امام جان شیرین داده ایم (2) میرسد از لاله ها عاشقان با صفا این پیام دلربا بهر قرآن و نظام ما به فرمان امام جان شیرین دادهایم جان شیرین دادهایم(2) لاله های آتشین پاک و ناب و بی قرین در صداقت برترین با وفا در راه دین بر زبانشان این کلام ما به فرمان امام جان شیرین دادهایم (2) این عزیزان جهان نرّه شیران جوان اکبران این زمان سرفراز از امتحان در نثار این...
زندگینامه جانباز غلامرضا جبالی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
غلامرضا جبالی فرزند علی اکبر، در تاریخ دهم فروردین ماه سال 1338 در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. وی در دامان خانوادهای مسلمان و متعهد پرورش یافت. پس از سپری شدن دوران طفولیت برای آموختن علم ودانش وارد دبستان فرهنگ اسلامی نیریز شد و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، دوران سه ساله راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی با موفقیت به پایان رسانید و برای گذراندن دوران متوسطه وارد دبیرستان شهید بهشتی نیریز گردید. با...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
غلامرضا جبالی فرزند علی اکبر، در تاریخ دهم فروردین ماه سال 1338 در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. وی در دامان خانوادهای مسلمان و متعهد پرورش یافت. پس از سپری شدن دوران طفولیت برای آموختن علم ودانش وارد دبستان فرهنگ اسلامی نیریز شد و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، دوران سه ساله راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی با موفقیت به پایان رسانید و برای گذراندن دوران متوسطه وارد دبیرستان شهید بهشتی نیریز گردید. با...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید علیرضا اکرامپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ای رفیق! همچون قاصدکهای عاشق به پرواز در آی و نظاره کن به خون نشستن آلالههای سرخرنگ سرزمین ایران را که آواز ملکوتی فرشتگان را زمزمه میکنند و در سودای وصال دوست، سر و جان را یکباره به بازار شهادت میبرند. از میان آن قاصدکها، میتوان یکی چون علیرضا اکرام پور را به شمار آورد. همانی که در اولین روز از زمستان سال ۱۳۳۶ سرمای طبیعت را با نفس گرم خود طراوت بهاری بخشید و فضای خانواده مذهبی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ای رفیق! همچون قاصدکهای عاشق به پرواز در آی و نظاره کن به خون نشستن آلالههای سرخرنگ سرزمین ایران را که آواز ملکوتی فرشتگان را زمزمه میکنند و در سودای وصال دوست، سر و جان را یکباره به بازار شهادت میبرند. از میان آن قاصدکها، میتوان یکی چون علیرضا اکرام پور را به شمار آورد. همانی که در اولین روز از زمستان سال ۱۳۳۶ سرمای طبیعت را با نفس گرم خود طراوت بهاری بخشید و فضای خانواده مذهبی...
گفتن کلمهای که اول آن مو است ممنوع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچهها شهید و مجروح شدند. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت میکردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچهها شهید و مجروح شدند. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت میکردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید جهانشاه اکبرپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد جهانشاه اکبرپور »
پنجم خردادماه ۱۳۴۳ در میان خانوادهای زحمتکش و علاقهمند به سرور شهیدان امام حسین (ع) در شهرستان نیریز چشمان پرفروغ کودکی به جهان گشوده شد که او را جهانشاه نامیدند. با گذراندن شش بهار از زندگی خود همراه با خانواده، راه دبستان قاضی طباطبایی را برای آموختن معرفت در پیش گرفت. هرسال با نمراتی بهتر به کلاس بالاتر راه یافت. سپس وارد مدرسه راهنمایی بزرگی شد و پسازآن برای گرفتن دیپلم، در دبیرستان امام خمینی (ره) تحصیلات خود...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد جهانشاه اکبرپور »
پنجم خردادماه ۱۳۴۳ در میان خانوادهای زحمتکش و علاقهمند به سرور شهیدان امام حسین (ع) در شهرستان نیریز چشمان پرفروغ کودکی به جهان گشوده شد که او را جهانشاه نامیدند. با گذراندن شش بهار از زندگی خود همراه با خانواده، راه دبستان قاضی طباطبایی را برای آموختن معرفت در پیش گرفت. هرسال با نمراتی بهتر به کلاس بالاتر راه یافت. سپس وارد مدرسه راهنمایی بزرگی شد و پسازآن برای گرفتن دیپلم، در دبیرستان امام خمینی (ره) تحصیلات خود...
زندگینامه آزاده فرج الله زارع
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
فرج الله زارع فرزند حسین در سال 1345 در خانوادهای متدین، مذهبی و کشاورز در یکی از روستاهای بخش مرکزی نیریز بنام فخرآباد بدنیا آمد. ولی متأسفانه پس از گذشت دو سال مادرش به رحمت خدا رفت و زندگی را با رنج و مشقت فراوان و درد بی مادری و یتیمی شروع کرد. پس از فوت مادرش خالهاش او را بزرگ کرد. او چهارساله بود که با پدر و برادرانش به روستای عباس آباد مهاجرت کردند. جهت شروع...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
فرج الله زارع فرزند حسین در سال 1345 در خانوادهای متدین، مذهبی و کشاورز در یکی از روستاهای بخش مرکزی نیریز بنام فخرآباد بدنیا آمد. ولی متأسفانه پس از گذشت دو سال مادرش به رحمت خدا رفت و زندگی را با رنج و مشقت فراوان و درد بی مادری و یتیمی شروع کرد. پس از فوت مادرش خالهاش او را بزرگ کرد. او چهارساله بود که با پدر و برادرانش به روستای عباس آباد مهاجرت کردند. جهت شروع...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید ببراز کرمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
از باده ولایت نوشیده و همچو فرهاد در پی شیرین، مست و غزلخوان، عزم کوی بیستون کرده بود، تا مگر یار لطفی کند و دست در دستش نهد. ببراز کرمی فرزند علیباز، در تاریخ 16/1/1336 در بخش سرچهان درخانوادهای کشاورز، زحمتکش و مذهبی دیده به جهان گشود. (سرچهان در آن زمان در حوزه تقسیمات کشوری نیریز قرار داشت) بعلت نبود امکانات آموزشی، از تحصیل محروم ماند و همراه پدر به کشاورزی و دامداری پرداخت. پس از مدتی به روستای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
از باده ولایت نوشیده و همچو فرهاد در پی شیرین، مست و غزلخوان، عزم کوی بیستون کرده بود، تا مگر یار لطفی کند و دست در دستش نهد. ببراز کرمی فرزند علیباز، در تاریخ 16/1/1336 در بخش سرچهان درخانوادهای کشاورز، زحمتکش و مذهبی دیده به جهان گشود. (سرچهان در آن زمان در حوزه تقسیمات کشوری نیریز قرار داشت) بعلت نبود امکانات آموزشی، از تحصیل محروم ماند و همراه پدر به کشاورزی و دامداری پرداخت. پس از مدتی به روستای...